دلنوشته
دیرزمانیست یک نفر عشق مرا دردلش آغاز نکرد **رد پای عشق را دیدم و تو را یافتم که میشناسمت**تویی که از ابتدا میشناختمتولی زمان و مکان مارا از هم جدا کرده بود**تویی که وقتی صدایت را میشنوم دلم آرام میگیرد**بوی تو رااز نسیم صبحگاهی شنیدم و دلم آنرا در شیشه ی عمرش حفظ کرد گاهگاهی که فرافت سینه ام را میسوزاند بوی تو جانم را جلا میدهد **نامت فکرم را باز میکند **و با مرغ خیالم پرپرواز میگشایم تا در حضورت آرامش یابم **اگر به دست من افتد فراق رابکشم***که روز هجر سیه باد و خانمان فراق
***********************************************************
یادمان باشد اکر خاطرمان تنهاشد *****طلب عشق زه هر بی سرو پایی نکنیم
نظرات شما عزیزان: